لب هات | کوتاه نوشت های مذهبی

یوم الحسرة

چهارشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۱۹ ب.ظ

قیامت برای من همین روزهاست

همین روزهایی که

حسرت نداشتنت را می خورم!

نظرات (۱۵)

  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • ایول الله ...
    پس خیلی جلویید...
    ما هنوز دنیاییم، خبری از حسرتی نیست...
  • شکرانه سادات
  • چه جالب
    لینک شدید

    یاعلی
  • پایگاه مرصاد
  • سلام ممنون میشم تبادل لینک داشته باشیم. ما سایت شما رو میزاریم تو لینک دوستانمون شما هم لینک سایت مارو بزارید تو سایتتون.
    پاسخ:
    سلام
    عه پس تبادل لینکی که میگن اینه
    به هر حال عالی بود برادر
  • عــ ـاکـ ـف ...
  • شاید یوم الحسره ،
    نام روزی ست که در آن نتوانم نام تو را بر زبان جاری کنم....
    و حسرت بخورم!
    پاسخ:
    ایشالا که این اسم از زبونمون نیفته
  • هادی سیاوش کیا
  • حسرت نداشتن من رو؟
    پاسخ:
    کمبودمحبت با عادم چه کارا که نمیکنه!!
    :)))
  • منتظر المهدی
  • امام رضادلتنگم!
  • سیدجلیل عربشاهی
  • عالی بود
    بیزحمت درباره ی مطلب آخر وبلاگم نظر بدید سعی کردم به سبک شما بنویسم
    بالاخره صاحب سبک از هر کس دیگه ای به سبک خودش واقف تره
    پاسخ:
    اومدم:)
    مهمان ما باشید...
    آقا سلام
    بسیار مشعوفیم از ذکر حضرتعالی در دامان چنان مطالبی :)))))))))
    +
    ممنون از نظراتتون...
    پاسخ:
    :))))
    سلام
    در "فداک" یادی از قراری شد...
    هنوز دلمان در گلستان شهدای اصفهان است...
    منتظر شماییم...
  • محمد دارینی
  • زیبا بود.
    پاسخ:
    به به 
    آقا محمد عزیز
  • هادی سیاوش کیا
  • خودتی!
    پاسخ:
    خودمم
  • ...:: بخاری ::...
  • سلام.
    با ی حسی اومدم واس مطلب نظر بگذارم، یهو دیدم:

    پایگاه مرصاد
    سلام ممنون میشم تبادل لینک داشته باشیم. ما سایت شما رو میزاریم تو لینک دوستانمون شما هم لینک سایت مارو بزارید تو سایتتون.
    پاسخ:
    سلام
    عه پس تبادل لینکی که میگن اینه


    ب کجا میریم؟!!
    پاسخ:
    :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    • نمازشب رییس جمهور

      دوران ابتدایی هر روز دفتر بودم، اما یک روز به خاطر آوردن عکس های فلان سریال ایرانی معروف رفتیم دفتر. اینبار فرق میکرد خود مدیر شخصا آمد. هر چه میگفت جواب میگرفت تا رسید به اینکه: "اصلا میدونی اینا سرشونو رو مهر میذارن یا نه؟" این جمله بدجوری توی ذهنم زنگ زد!!! محال است یادم برود، نه فقط به خاطر لحن و صدای مدیر بلکه به خاطر اینکه زد توی خال! این سوال سالها سوال من بود. همیشه با خودم میگفتم خدا کجای زندگی اینهاست؟ دنیای بازیگرها اولین محیط بدون نماز و دعا و حسینیه ای بود که میدیدم و همه چیزش برایم عجیب و غریب بود! شاید باورتان نشود ولی این روزها نسبت به سیاستمداران همین حس و حال را دارم. شاید خیلیها سوال های جدی تری داشته باشند اما من به آقای روحانی خیره میشوم و واقعا برایم سوال میشود که او نماز صبح میخواند؟ واقعا مدتی است دغدغه نماز صبح رییس جمهور آینده را دارم.

      هفته پیش علی را در جلسه سخنرانی فلان نامزد دیدم، مثل همیشه کلی گرم گرفت و شروع کردیم از شناخت قبلی که نسبت به نامزد مورد نظر داشتیم گفتیم که اغلب خاطره یا سوال و جواب ها و یا دیدار بوده. علی گفت: ایشان آدم دقیق و سر وقتی است من هر شب راس ساعت فلان ایشان را میدیدم که از یک مسیر خاص رد میشود و میرود فلان جا نمازشب میخواند، اتفاقا نماز شب باحالی هم میخوند!

      این را که گفت از فرط خوشحالی داشتم بیهوش میشدم.جمله آخر را توی فکر و بیداری شنیدم، خیلی فکری شدم...واقعا مدتی است دغدغه نماز شب رییس جمهور را دارم!