لب هات | کوتاه نوشت های مذهبی

+ما؛ تبریک تأهل

دوشنبه, ۷ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۴۸ ب.ظ

یکی دارد با جمله 

"بیا تا برویم"

هوای حرم را مواج می کند!

از آنطرف خوشه ها آرام

صدای آقا را می شنوند

"در این گندم زار قصه جور دیگری است"




+

به سید جواد و شیخنا تبریک میگم متاهل شدنشون رو

+

من وبلاگ نویسی رو از شیخنا یاد گرفتم فقد صیرنی عبدا

نظرات (۶)

عجب
پاسخ:
پست شما رو کی بزنیم؟
  • مسعود دهقان
  • از کالباس شروع شد...


    سوریه هم به وقتش...


    +اینطور که بنظر میرسه برای شما باید پست بزنیم جوان ناکام...شهید کمال کورسل
    پاسخ:
    :)))))))))))
  • پاک باخته
  • مبارک شون باشه
    پاسخ:
    ایشالا
  • مداد مغزی
  • ساعت سه شب
    روی ارتفاعات طرقبه
    دو نفری داد بزنی
    فقد حربت الیک!
    و رفتگر ها هم تایید کنند
    این دختر پسر فراریه اومدن
    :))))
    پاسخ:
    ملت به طرح کمک برای تامین مسکن زوج های جوان بپیوندید:)))
    مَنَنَنَنم مییی خوااااام ( بابا پنجعلی)
    پاسخ:
    😂😂😂
    قشنگ بود...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    • نمازشب رییس جمهور

      دوران ابتدایی هر روز دفتر بودم، اما یک روز به خاطر آوردن عکس های فلان سریال ایرانی معروف رفتیم دفتر. اینبار فرق میکرد خود مدیر شخصا آمد. هر چه میگفت جواب میگرفت تا رسید به اینکه: "اصلا میدونی اینا سرشونو رو مهر میذارن یا نه؟" این جمله بدجوری توی ذهنم زنگ زد!!! محال است یادم برود، نه فقط به خاطر لحن و صدای مدیر بلکه به خاطر اینکه زد توی خال! این سوال سالها سوال من بود. همیشه با خودم میگفتم خدا کجای زندگی اینهاست؟ دنیای بازیگرها اولین محیط بدون نماز و دعا و حسینیه ای بود که میدیدم و همه چیزش برایم عجیب و غریب بود! شاید باورتان نشود ولی این روزها نسبت به سیاستمداران همین حس و حال را دارم. شاید خیلیها سوال های جدی تری داشته باشند اما من به آقای روحانی خیره میشوم و واقعا برایم سوال میشود که او نماز صبح میخواند؟ واقعا مدتی است دغدغه نماز صبح رییس جمهور آینده را دارم.

      هفته پیش علی را در جلسه سخنرانی فلان نامزد دیدم، مثل همیشه کلی گرم گرفت و شروع کردیم از شناخت قبلی که نسبت به نامزد مورد نظر داشتیم گفتیم که اغلب خاطره یا سوال و جواب ها و یا دیدار بوده. علی گفت: ایشان آدم دقیق و سر وقتی است من هر شب راس ساعت فلان ایشان را میدیدم که از یک مسیر خاص رد میشود و میرود فلان جا نمازشب میخواند، اتفاقا نماز شب باحالی هم میخوند!

      این را که گفت از فرط خوشحالی داشتم بیهوش میشدم.جمله آخر را توی فکر و بیداری شنیدم، خیلی فکری شدم...واقعا مدتی است دغدغه نماز شب رییس جمهور را دارم!