لب هات | کوتاه نوشت های مذهبی

سرباز وظیفه

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۴۶ ق.ظ

آنچه دیروز گفتم یک زخم سطحی نبود، یک درد عمیق بود. چیزی که با همه ی آن مصادیق مطرح شده در یک عبارت جا می شود"روحیه عدم تعهد" ملتی که خواب است، ملتی که تاریخ ساز نیست، ملتی که وصف همیشه در صحنه را ندارد، ملتی که حسین را در کربلا رها می کند(سزاوار هر قضاوت جنابعالی باشد) سزاوار نامگذاری ما هم هست" روحیه عدم تعهد"، روحیه مرگ دست جمعی! حالا خنده دار اینجاست که برای همچین مرده ای از جامعه بگویی و از او بخواهی قیام کند و جهادی وار فرهنگ را اصلاح کند و برایت حماسه سیاسی خلق کند و قبول کند وظیفه دارد که برای دین اش هم نه بل برای کشورش بچه بیاورد که قبول نمی کند زیرا او چیزی به عنوان مسئولیت و وظیفه نمی شناسد و این مهم زیر بنای تمامی حرف هایی است که روی زمین مانده یعنی دقیقا حرف ها را برداری زیرش این زیربنا را می بینی!

چرا تو هر روز صبح دعای عهد می خوانی؟ چون تا خود را مقابل حضرت عهده دار و مسئول نبینی نمی توانی یک منتظر به معنای حقیقی کلمه باشی...نوچ!!! امکان ندارد از غیر سرباز وظیفه تمدن اسلامی شاهد حرکتی باشید؛ که غلیان و جنب و جوش از نقطه جوش به بعد دیده می شود و بس...



#منبرک_روز_دوم_ماه_مبارک

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
  • نمازشب رییس جمهور

    دوران ابتدایی هر روز دفتر بودم، اما یک روز به خاطر آوردن عکس های فلان سریال ایرانی معروف رفتیم دفتر. اینبار فرق میکرد خود مدیر شخصا آمد. هر چه میگفت جواب میگرفت تا رسید به اینکه: "اصلا میدونی اینا سرشونو رو مهر میذارن یا نه؟" این جمله بدجوری توی ذهنم زنگ زد!!! محال است یادم برود، نه فقط به خاطر لحن و صدای مدیر بلکه به خاطر اینکه زد توی خال! این سوال سالها سوال من بود. همیشه با خودم میگفتم خدا کجای زندگی اینهاست؟ دنیای بازیگرها اولین محیط بدون نماز و دعا و حسینیه ای بود که میدیدم و همه چیزش برایم عجیب و غریب بود! شاید باورتان نشود ولی این روزها نسبت به سیاستمداران همین حس و حال را دارم. شاید خیلیها سوال های جدی تری داشته باشند اما من به آقای روحانی خیره میشوم و واقعا برایم سوال میشود که او نماز صبح میخواند؟ واقعا مدتی است دغدغه نماز صبح رییس جمهور آینده را دارم.

    هفته پیش علی را در جلسه سخنرانی فلان نامزد دیدم، مثل همیشه کلی گرم گرفت و شروع کردیم از شناخت قبلی که نسبت به نامزد مورد نظر داشتیم گفتیم که اغلب خاطره یا سوال و جواب ها و یا دیدار بوده. علی گفت: ایشان آدم دقیق و سر وقتی است من هر شب راس ساعت فلان ایشان را میدیدم که از یک مسیر خاص رد میشود و میرود فلان جا نمازشب میخواند، اتفاقا نماز شب باحالی هم میخوند!

    این را که گفت از فرط خوشحالی داشتم بیهوش میشدم.جمله آخر را توی فکر و بیداری شنیدم، خیلی فکری شدم...واقعا مدتی است دغدغه نماز شب رییس جمهور را دارم!