لب هات | کوتاه نوشت های مذهبی

پیدایش

دوشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ
دحوالارض فرش پهن کردن
 زیر پای کربلا بود
همین

نظرات (۳)



ز هر چه غیر یار، استغفرالله

ز بود مستعار، استغفرالله

دمی کان بگذرد بی یاد رویش

از آن دم بی شمار استغفرالله

سرآمد عمر و یک ساعت ز غفلت

نگشتم هوشیار، استغفرالله

نکردم یک سجودی در همه عمر

که آید آن به کار استغفرالله

ز کردار بدم صدبار توبه

ز گفتارم هزار استغفرالله

شدم دور از دیار یار ای فیض

من مهجور زار استغفرالله
سلام
خسته نباشید
من مدتهاست مطالب شما رو میخونم،
و واقعا مجذوب قلم شما هستم
تصمیم دارم یه وبلاگ با سبک وبلاگ شما بسازم،
دنبال یه عنوان مناسب براش میگردم...میشه کمکم کنید؟
لطفا!!!!!
سلام...
اعتکاف نوشت :

*روز اول گذشت و نرفتی...
روز دوم هم هنوز می توانستی بروی اما نرفتی و ماندی...
روز سوم دیگر رفتنت دست خودت نیست!
باید بمانی!
واجب است که بمانی ...
تا امروز خودت می خواستی که بمانی ولی امروز صاحب خانه می خواهد که بمانی
روز سوم روز "نمک گیرها"ست ...


*چه زیباست این بندهاو محدودیت ها و چه آزاداست معتکف !
آزادی معتکف در عین محدودیت ها و محرومیت هاست...
آزادی ای که حتی تورا اذن خروج از "حریم امن" هم نمی دهد ...!
برای آزادی باید محدود شد ... "حر" اگر خود را محدود شیعه گی حسین (ع)نمی کرد ؛ "حر" نمی شد !


*آخرین نفرها می روند و کم کم مهمانی تمام می شود
چشمانش خونین است به رنگ بیرق ابا عبدالله
و دلش تکه تکه و مجروح تر از مَشک ِ اباالفضل العباس ....!
نگاهی به گنبد می کند و بغض آلوده می گوید :
هوای ِ"دل جامانده ها"را هم داشته باش !
و می رود ....

التماس دعای خیر
پاسخ:
محتاجیم به دعا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
  • نمازشب رییس جمهور

    دوران ابتدایی هر روز دفتر بودم، اما یک روز به خاطر آوردن عکس های فلان سریال ایرانی معروف رفتیم دفتر. اینبار فرق میکرد خود مدیر شخصا آمد. هر چه میگفت جواب میگرفت تا رسید به اینکه: "اصلا میدونی اینا سرشونو رو مهر میذارن یا نه؟" این جمله بدجوری توی ذهنم زنگ زد!!! محال است یادم برود، نه فقط به خاطر لحن و صدای مدیر بلکه به خاطر اینکه زد توی خال! این سوال سالها سوال من بود. همیشه با خودم میگفتم خدا کجای زندگی اینهاست؟ دنیای بازیگرها اولین محیط بدون نماز و دعا و حسینیه ای بود که میدیدم و همه چیزش برایم عجیب و غریب بود! شاید باورتان نشود ولی این روزها نسبت به سیاستمداران همین حس و حال را دارم. شاید خیلیها سوال های جدی تری داشته باشند اما من به آقای روحانی خیره میشوم و واقعا برایم سوال میشود که او نماز صبح میخواند؟ واقعا مدتی است دغدغه نماز صبح رییس جمهور آینده را دارم.

    هفته پیش علی را در جلسه سخنرانی فلان نامزد دیدم، مثل همیشه کلی گرم گرفت و شروع کردیم از شناخت قبلی که نسبت به نامزد مورد نظر داشتیم گفتیم که اغلب خاطره یا سوال و جواب ها و یا دیدار بوده. علی گفت: ایشان آدم دقیق و سر وقتی است من هر شب راس ساعت فلان ایشان را میدیدم که از یک مسیر خاص رد میشود و میرود فلان جا نمازشب میخواند، اتفاقا نماز شب باحالی هم میخوند!

    این را که گفت از فرط خوشحالی داشتم بیهوش میشدم.جمله آخر را توی فکر و بیداری شنیدم، خیلی فکری شدم...واقعا مدتی است دغدغه نماز شب رییس جمهور را دارم!