لب هات | کوتاه نوشت های مذهبی

میلاد

پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۶:۳۱ ب.ظ
پدرت را که دختری کردی
همه پدر ها
دختری شدند...

نظرات (۹)

  • حضرت مادر.سـ
  • سلام
    به روزیم با پست 365

    ممنون از جمله ای که به دستمون نرسید

    و رحمة الله علیکم
  • سیدمهدی نقیبی راد
  • زیبا بود ... فرزند دختر برکت آور است.
    پاسخ:
    چشاتون...
  • محمدصادق برجیان
  • قصد کرده است خدا جلوه ی دیگر بکشد
    سوره یِ مریمی از سوره یِ کوثر بکشد
    بگذارید همین جا به قدش سجده کنم
    نگذارید دگر کار به محشر بکشد
    دختر این است اگر، فاطمه پس حق دارد
    از خداوند فقط مِنَّت دختر بکشد

    مادر ِ دَهر نزائید و نخواهد زائید
    آنکه را از سر ِ این آینه معجر بکشد

    بالِ جبریل به این قُبه تمایل دارد
    تا دمشق هست چرا جای دگر پر بکشد؟!

    زینب آنقَدر بزرگ است که آماده شده است
    یک تنه جام بلای همه را سر بکشد

    قبل از اینی که خودش جلوه کند آماده ست
    عالمی را به تماشایِ برادر بکشد
  • محمدصادق برجیان
  • قصد کرده است خدا جلوه ی دیگر بکشد
    سوره یِ مریمی از سوره یِ کوثر بکشد
    بگذارید همین جا به قدش سجده کنم
    نگذارید دگر کار به محشر بکشد
    دختر این است اگر، فاطمه پس حق دارد
    از خداوند فقط مِنَّت دختر بکشد

    مادر ِ دَهر نزائید و نخواهد زائید
    آنکه را از سر ِ این آینه معجر بکشد

    بالِ جبریل به این قُبه تمایل دارد
    تا دمشق هست چرا جای دگر پر بکشد؟!

    زینب آنقَدر بزرگ است که آماده شده است
    یک تنه جام بلای همه را سر بکشد

    قبل از اینی که خودش جلوه کند آماده ست
    عالمی را به تماشایِ برادر بکشد
  • عمارها-ثامن گرافیک
  • اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیّتُها آَلصِّدیقَةّ اَلشَّهیدة فاطِمَةَ اَلزَّهراء
    سلام علیکم
    احوال شما
    ارادت
    کم پیدایید
    همسنگر سری هم به فقیر فقرا بزنید
    التماس دعا
    تا شهادت
  • لیلا فرامرزی
  • الهی...

    چه قشنگ بود



  • چشم چشم دو ابرو
  • :(
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • چه قدر تکان دهنده بود در عین لطافت
    سلام
    قشنگ بود..
    التماس دعا
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    • نمازشب رییس جمهور

      دوران ابتدایی هر روز دفتر بودم، اما یک روز به خاطر آوردن عکس های فلان سریال ایرانی معروف رفتیم دفتر. اینبار فرق میکرد خود مدیر شخصا آمد. هر چه میگفت جواب میگرفت تا رسید به اینکه: "اصلا میدونی اینا سرشونو رو مهر میذارن یا نه؟" این جمله بدجوری توی ذهنم زنگ زد!!! محال است یادم برود، نه فقط به خاطر لحن و صدای مدیر بلکه به خاطر اینکه زد توی خال! این سوال سالها سوال من بود. همیشه با خودم میگفتم خدا کجای زندگی اینهاست؟ دنیای بازیگرها اولین محیط بدون نماز و دعا و حسینیه ای بود که میدیدم و همه چیزش برایم عجیب و غریب بود! شاید باورتان نشود ولی این روزها نسبت به سیاستمداران همین حس و حال را دارم. شاید خیلیها سوال های جدی تری داشته باشند اما من به آقای روحانی خیره میشوم و واقعا برایم سوال میشود که او نماز صبح میخواند؟ واقعا مدتی است دغدغه نماز صبح رییس جمهور آینده را دارم.

      هفته پیش علی را در جلسه سخنرانی فلان نامزد دیدم، مثل همیشه کلی گرم گرفت و شروع کردیم از شناخت قبلی که نسبت به نامزد مورد نظر داشتیم گفتیم که اغلب خاطره یا سوال و جواب ها و یا دیدار بوده. علی گفت: ایشان آدم دقیق و سر وقتی است من هر شب راس ساعت فلان ایشان را میدیدم که از یک مسیر خاص رد میشود و میرود فلان جا نمازشب میخواند، اتفاقا نماز شب باحالی هم میخوند!

      این را که گفت از فرط خوشحالی داشتم بیهوش میشدم.جمله آخر را توی فکر و بیداری شنیدم، خیلی فکری شدم...واقعا مدتی است دغدغه نماز شب رییس جمهور را دارم!