لب هات | کوتاه نوشت های مذهبی

خجالت

يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۴۰ ب.ظ

آب نریخت

اشک کویر در آمد

از حال و روز سقا...

کویر

نظرات (۱۵)

-در کربلا جاذبه ی زمین از کار افتاده
چیزی روی زمین نمی ریزد اصلا
-روضه ی علی اصغر این را می گوید...
  • تـــا به تـــا
  • سلام
    دعاگو بودیم در حرم رضوی
    این هم سوغاتی:
    هر کس ما اهل بیت پیامبر (ص)را دوست بدارد،پس باید فقر را چونان لباس رویین بپذیرد.
    (یعنی آماده ی انواع محرومیت ها باشد)
    حکمت ۱۱۲ نهج البلاغه
    آب که نتونست درکش کنه ترکش کرد!!!
    عاقا سلام علیکم
    ما منتظریم همچنان...
    پاسخ:
    ما متنظریم تا محرم گردد...
  • امیر طالبی برمی
  • کاسه ات را بالا بگیر
    شاید همین حالا
    باران ببارد.
    .......................
    طالب

    ممنون از وقتی که میگذارید
    اماده همکاری
  • حضرت مادر.سـ
  • عشق حسین است چه ها میکند
    خدا حسینیه به پا میکند...
  • یک سبد سیب
  • فُرات حسرت این را داشت که عباس(ع) از آبش بخورد و سیرآب بشود


    اما او به پدرش علی(ع) قول داده بود تا حسیــــن(ع) تشنه است ،آب نخورد.


    حالا بیش تر از هزار سال است از عاشورا می گذرد اما فرات هنوز آرزو به دل است.


    آبی از آن می آید توی سردآب حرم حضرت اباالفضـــــــل (ع) ،


    دور قبرش چرخی می زند و بر می گردد به رود اصلی.


    انگار هنوز التماس عباس(ع) می کند : عباس (ع) آب بنوش!



    #فصل عاشقی.مهدی قزلی.
    سلام دوست عزیز!
    اومدم بگم اگه مایل به تبادل لینک هستی بیا وبم بگو تا تبادل لینک کنیم ..
    موفق باشی ..!
    یا علی
    پاسخ:
    لینک شدی دادا
    قصه ی آب را نخور زحمت آب کشیده ای
    با لب تشنه خدمت مادر ما رسیده ای..
  • محمدصادق برجیان
  • +++ بسیار زیبا بود!
    سلام وب زیبایی دارید خوش حال می شم به وب منم سر بزنید و نظر بدهید
  • مسعود دهقان
  • ولی خوب گریه کرد
    سقا و زمین....
    ماهی ها تشنه
    به روی خاکن
    شده حسین تنها
    واویـــــــــــــــــلا
    کاش در پس این انتظارها مُحرِم گردیم تا دوباره مُحَرَم گردد...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    • نمازشب رییس جمهور

      دوران ابتدایی هر روز دفتر بودم، اما یک روز به خاطر آوردن عکس های فلان سریال ایرانی معروف رفتیم دفتر. اینبار فرق میکرد خود مدیر شخصا آمد. هر چه میگفت جواب میگرفت تا رسید به اینکه: "اصلا میدونی اینا سرشونو رو مهر میذارن یا نه؟" این جمله بدجوری توی ذهنم زنگ زد!!! محال است یادم برود، نه فقط به خاطر لحن و صدای مدیر بلکه به خاطر اینکه زد توی خال! این سوال سالها سوال من بود. همیشه با خودم میگفتم خدا کجای زندگی اینهاست؟ دنیای بازیگرها اولین محیط بدون نماز و دعا و حسینیه ای بود که میدیدم و همه چیزش برایم عجیب و غریب بود! شاید باورتان نشود ولی این روزها نسبت به سیاستمداران همین حس و حال را دارم. شاید خیلیها سوال های جدی تری داشته باشند اما من به آقای روحانی خیره میشوم و واقعا برایم سوال میشود که او نماز صبح میخواند؟ واقعا مدتی است دغدغه نماز صبح رییس جمهور آینده را دارم.

      هفته پیش علی را در جلسه سخنرانی فلان نامزد دیدم، مثل همیشه کلی گرم گرفت و شروع کردیم از شناخت قبلی که نسبت به نامزد مورد نظر داشتیم گفتیم که اغلب خاطره یا سوال و جواب ها و یا دیدار بوده. علی گفت: ایشان آدم دقیق و سر وقتی است من هر شب راس ساعت فلان ایشان را میدیدم که از یک مسیر خاص رد میشود و میرود فلان جا نمازشب میخواند، اتفاقا نماز شب باحالی هم میخوند!

      این را که گفت از فرط خوشحالی داشتم بیهوش میشدم.جمله آخر را توی فکر و بیداری شنیدم، خیلی فکری شدم...واقعا مدتی است دغدغه نماز شب رییس جمهور را دارم!