لب هات | کوتاه نوشت های مذهبی

افتاد

پنجشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۴۹ ق.ظ
آب طاقت حال عباس را نداشت
وسط روضه
غش کرد؛ ریخت...

نظرات (۷)

  • آنتی زیون
  • سلام
    فوق العاده زیبا
    متشکرم
  • حلقه تربیتی شهید اسماعیل زاده تسوجی
  • سلام
    دوست عزیز با مطالب جدید به روزیم و منتظر نظرات سازنده شما بزرگوار هستیم
    یا علی
    سلام...عیدتان پیشاپیش مبارک
    ****
    در وصف حضرت رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه....

    "امین" و "امن" و "مومن" آنقَدَر دنیا خطابت کرد

    خدا طاقت نیاورد و سرانجام انتخابت کرد

    برای هر سری از روشنایت سایه بان می خواست

    که شب را پیش پایت سر برید و آفتابت کرد

    حجازِ وحشیِ زیبا ندیده دل به حسن ات باخت

    که بت ها را شکست و قبله ی دلها حسابت کرد

    خدا از چشم زخم مردمان ترسید پس یک شب

    تو را تا آسمان ها برد و مثل ماه قابت کرد

    تو را از آسمان بارید مثل عشق بر دنیا

    زمین را تشنه دید و در دل هر قطره آبت کرد

    دوای درد دین و درد دنیا ، درد بی دردی

    حضورت دردهای مرگ را حتی طبابت کرد

    تو را از دورها هم می شود آموخت ای خورشید!

    زمین گیرانه حتی با تو احساس قرابت کرد

    که از این فاصله ، این سال های دوریِ نوری

    همیشه پرتو مهرت به شب هامان اصابت کرد

    هنوز از قله های ماذنه نور تو می روید

    فقط باید دعا خواند و یقین در استجابت کرد

    سودابه مهیجی
    به به
    آه عباس جان
    امان از زره بی آستین...!
    رحم الله عمی العباس
  • گروه هنری اثــر
  • احسنتم
  • ســوز ستان
  • خدای من چه روضه ای بود این روضه ...
    بسیار عالی
    قبول باشد
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    • نمازشب رییس جمهور

      دوران ابتدایی هر روز دفتر بودم، اما یک روز به خاطر آوردن عکس های فلان سریال ایرانی معروف رفتیم دفتر. اینبار فرق میکرد خود مدیر شخصا آمد. هر چه میگفت جواب میگرفت تا رسید به اینکه: "اصلا میدونی اینا سرشونو رو مهر میذارن یا نه؟" این جمله بدجوری توی ذهنم زنگ زد!!! محال است یادم برود، نه فقط به خاطر لحن و صدای مدیر بلکه به خاطر اینکه زد توی خال! این سوال سالها سوال من بود. همیشه با خودم میگفتم خدا کجای زندگی اینهاست؟ دنیای بازیگرها اولین محیط بدون نماز و دعا و حسینیه ای بود که میدیدم و همه چیزش برایم عجیب و غریب بود! شاید باورتان نشود ولی این روزها نسبت به سیاستمداران همین حس و حال را دارم. شاید خیلیها سوال های جدی تری داشته باشند اما من به آقای روحانی خیره میشوم و واقعا برایم سوال میشود که او نماز صبح میخواند؟ واقعا مدتی است دغدغه نماز صبح رییس جمهور آینده را دارم.

      هفته پیش علی را در جلسه سخنرانی فلان نامزد دیدم، مثل همیشه کلی گرم گرفت و شروع کردیم از شناخت قبلی که نسبت به نامزد مورد نظر داشتیم گفتیم که اغلب خاطره یا سوال و جواب ها و یا دیدار بوده. علی گفت: ایشان آدم دقیق و سر وقتی است من هر شب راس ساعت فلان ایشان را میدیدم که از یک مسیر خاص رد میشود و میرود فلان جا نمازشب میخواند، اتفاقا نماز شب باحالی هم میخوند!

      این را که گفت از فرط خوشحالی داشتم بیهوش میشدم.جمله آخر را توی فکر و بیداری شنیدم، خیلی فکری شدم...واقعا مدتی است دغدغه نماز شب رییس جمهور را دارم!