لب هات | کوتاه نوشت های مذهبی

۶۳ مطلب با موضوع «+ما» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

کبریت چون چیزی در سر دارد ، وقتی به جعبه کبریت می خورد روشن می شود . اما چوب های دیگر چون چیزی در سر ندارند هرچه آنها را به جعبه بزنید اتفاقی نمی افتد . ما هم اگر در سر اندیشه داشته باشیم و اهل اندیشه باشیم ، وقتی به آیات الهی در قرآن می رسیم ، ما هم به نورانیت دست پیدا می کنیم .


منبع:جوادیه

  • ۱
  • ۰
آنوری ها خیلی کم اند اصلا زیاد هم باشند کم اند اما گاهی غبطه می خورم به اتحاد سوری-شان و به این که چرا بعضی داد و بیداد های "انا رجل و انت رجل" شان نمی گذارد هر چه قانون ریاضی است را به سخره بگیریم و ثابت کنیم یکی بیشتر نیستیم، به نظرم وقتی امام می گوید "هر مسلمان یک سطل آب بریزد اسرائیل را آب می برد" فقط یک مثال نمی زد بل دارد تاکتیک نظامی می دهد، تاکتیکی که سطل آب را وبلاگ کند شاید، و این محقق نمی شود مگر آن که آن وبلاگنویس خوب که اجرش هم خداتا نزد خود خدا محفوظ است از خر شیطان پایین بیاید و هوای آن وبلاگنویسی را که تازه چند ساعت است به این دنیا آماده داشته باشد. رفقا می دانید گاهی با یک سلام یک وبلاگ را زنده می کنید و من احیاها فکأنما احیا الناس جمیعا؟
گاهی به من خورده می گیرند که چرا نظراتت پای هر وبلاگ خان دایی هست و چرا و چرا... خب وبلاگنویس مبتدی با نظر زنده است تعارف نداریم که و وقتی من با یک سلام و احوالپرسی مجانی و یک تبادل لینک مجانی کلی کیف می دهم بهش چرا من دریغ کنم، چرا ما دریغ کنیم...اصلا می دانید درد کجاست درد اینجاست که پای فلان جوک فلان کلثوم ننه در فیس بوک 1000 تا کامنت می خورد و اصلا هم کار غیر حرفه ای نیست اما کامنت گذاشتن در اینجا می شود کار غیر حرفه ای و حتی این احساس به وبلاگدار هم تسری کرده و وقتی یک نظر می بیند آن فرد را یک فرد بیکار علاف تلقی نموده و نامه اش را چون فحش پرت می کند سر جاش(یعنی تاییدش می کند) خب اینطوری، خانواده گرم وبلاگی ها کارش به کجا می رسد، معلوم است دیگر!... گاهی با خودم فقط می گویم "باید که شهر وبلاگی ام را عوض کنم..."
  • ۲
  • ۰

حرف های روزنوشت من را که با آثار ناب دوستان وبلاگنویس جمع کنید می شود "+ما". می شود همان نشر ها و بازنشر هایی دور از شهر های شلوغ اجتماعی، می شود قال و قیل و هایی که قرار است دل های دور شده از از هم را دور هم جمع کند، می شود کلبه ای برای حرف ها و حدیث هایی که قرار نیست خاموش شوند، قرار است تکثیر شوند...


وبلاگ های "+ما" دار:

بخاری

سراج

ذره

فانوس

ماه و آه

هلال

  • نمازشب رییس جمهور

    دوران ابتدایی هر روز دفتر بودم، اما یک روز به خاطر آوردن عکس های فلان سریال ایرانی معروف رفتیم دفتر. اینبار فرق میکرد خود مدیر شخصا آمد. هر چه میگفت جواب میگرفت تا رسید به اینکه: "اصلا میدونی اینا سرشونو رو مهر میذارن یا نه؟" این جمله بدجوری توی ذهنم زنگ زد!!! محال است یادم برود، نه فقط به خاطر لحن و صدای مدیر بلکه به خاطر اینکه زد توی خال! این سوال سالها سوال من بود. همیشه با خودم میگفتم خدا کجای زندگی اینهاست؟ دنیای بازیگرها اولین محیط بدون نماز و دعا و حسینیه ای بود که میدیدم و همه چیزش برایم عجیب و غریب بود! شاید باورتان نشود ولی این روزها نسبت به سیاستمداران همین حس و حال را دارم. شاید خیلیها سوال های جدی تری داشته باشند اما من به آقای روحانی خیره میشوم و واقعا برایم سوال میشود که او نماز صبح میخواند؟ واقعا مدتی است دغدغه نماز صبح رییس جمهور آینده را دارم.

    هفته پیش علی را در جلسه سخنرانی فلان نامزد دیدم، مثل همیشه کلی گرم گرفت و شروع کردیم از شناخت قبلی که نسبت به نامزد مورد نظر داشتیم گفتیم که اغلب خاطره یا سوال و جواب ها و یا دیدار بوده. علی گفت: ایشان آدم دقیق و سر وقتی است من هر شب راس ساعت فلان ایشان را میدیدم که از یک مسیر خاص رد میشود و میرود فلان جا نمازشب میخواند، اتفاقا نماز شب باحالی هم میخوند!

    این را که گفت از فرط خوشحالی داشتم بیهوش میشدم.جمله آخر را توی فکر و بیداری شنیدم، خیلی فکری شدم...واقعا مدتی است دغدغه نماز شب رییس جمهور را دارم!