لب هات | کوتاه نوشت های مذهبی

۱۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۸
  • ۰

خدایا من را 

غیر خودم کن

غیر المغضوب علیهم ولاالضالین

  • ۲
  • ۰

بهار فصل خوبیه

برای خیلی چیزا

خواب اگه بذاره

  • ۶
  • ۰

باران

تقلید ناقصی بود

از چشم های تو (عج)

  • ۴
  • ۰

گناهکار که شاخ و دم ندارد!

ولی چرا

من دارم

  • ۴
  • ۰

دنیا را به زن نیمه برهنه ای تشبیه می کنم

و از هنگام ورود به آن

حکم غضوا ابصارکم را اجرا




این متن رو دوست خوبم "سی منو" نوشتند.

  • ۳
  • ۱

من به کلاغی که کل سال را برای تو سیاه می پوشید

ایمان

دارم

  • ۵
  • ۰

چادری، گلدار بود

گلی هم چادردار شد

؛ این بود داستان حجاب!

  • ۰
  • ۰

یک بحرانی هست

به نام آنلاین نبودنت

هنوز کسی سر درنیاورده ازین حرف ها

  • ۳
  • ۰

به احترام شما

هفته 

به هشت نرسید!





همین که این چند روز در حرمتان مهمان بودیم دلیل بر عید بودن این روز هاست!

  • ۴
  • ۰

کسی چه می داند؟!

شاید گودی قتلگاه

همان گودی زیر چشم های فاطمه باشد.


  • نمازشب رییس جمهور

    دوران ابتدایی هر روز دفتر بودم، اما یک روز به خاطر آوردن عکس های فلان سریال ایرانی معروف رفتیم دفتر. اینبار فرق میکرد خود مدیر شخصا آمد. هر چه میگفت جواب میگرفت تا رسید به اینکه: "اصلا میدونی اینا سرشونو رو مهر میذارن یا نه؟" این جمله بدجوری توی ذهنم زنگ زد!!! محال است یادم برود، نه فقط به خاطر لحن و صدای مدیر بلکه به خاطر اینکه زد توی خال! این سوال سالها سوال من بود. همیشه با خودم میگفتم خدا کجای زندگی اینهاست؟ دنیای بازیگرها اولین محیط بدون نماز و دعا و حسینیه ای بود که میدیدم و همه چیزش برایم عجیب و غریب بود! شاید باورتان نشود ولی این روزها نسبت به سیاستمداران همین حس و حال را دارم. شاید خیلیها سوال های جدی تری داشته باشند اما من به آقای روحانی خیره میشوم و واقعا برایم سوال میشود که او نماز صبح میخواند؟ واقعا مدتی است دغدغه نماز صبح رییس جمهور آینده را دارم.

    هفته پیش علی را در جلسه سخنرانی فلان نامزد دیدم، مثل همیشه کلی گرم گرفت و شروع کردیم از شناخت قبلی که نسبت به نامزد مورد نظر داشتیم گفتیم که اغلب خاطره یا سوال و جواب ها و یا دیدار بوده. علی گفت: ایشان آدم دقیق و سر وقتی است من هر شب راس ساعت فلان ایشان را میدیدم که از یک مسیر خاص رد میشود و میرود فلان جا نمازشب میخواند، اتفاقا نماز شب باحالی هم میخوند!

    این را که گفت از فرط خوشحالی داشتم بیهوش میشدم.جمله آخر را توی فکر و بیداری شنیدم، خیلی فکری شدم...واقعا مدتی است دغدغه نماز شب رییس جمهور را دارم!