لب هات | کوتاه نوشت های مذهبی

چی شد چادری شدم؟

چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۳۱ ب.ظ

چادری، گلدار بود

گلی هم چادردار شد

؛ این بود داستان حجاب!

نظرات (۵)

سلام دوست عزیز، وب بسیار خوبی دارید..!
اگه تونستید به وب من هم سری بزنید، خوشحال میشم..!
ضمناً آماده ی تبادل لینک هم هستم اگه شما بخواید..!
Www.javadlandook.blog.ir
Www.daanestanihaa.blogfa.com
جوادلندوک

گفتم تو خدایی و صبور...
من بنده ات هستم و ظرف صبرم کوچک ... اشاره کنی تمام است.
گفتی: چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید حال آنکه خیر شما در آن است.
یا چیزی را دوست داشته باشید حال آنکه شر شما در آن است.

خدا میداند و میبیند ...
..............................................
سلام و عرض احترام...به روزیم و همچین لینک شده اید.
منتظر نقطه نظرات شما هستم.
یا حق
  • خانم حاتم زاده
  • به نام خالق زیبایی ها
    *چادر
    همان حجابی بود
    که در آتش سوخت
    ولی از سر فاطمه (س) نیفتاد..

    * حجاب یعنی به جای شخص،
    شخصیت را دیدن!
    پاییز رسیدم به حرم با همه گفتم
    اینجا چقدر چادر گلدار زیاد است
    پاسخ:
    با تو میدونم دل دیوونم
    تو پاییزم بهاری میمونه
  • یک فروند چادری
  • اجازه ی کبی کردن هست؟
    این یعنی خیلی وب عالی ای دارید .
    ولی حالا اجازه هست؟
    پاسخ:
    بدون ذکر منبع بی زحمت
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    • نمازشب رییس جمهور

      دوران ابتدایی هر روز دفتر بودم، اما یک روز به خاطر آوردن عکس های فلان سریال ایرانی معروف رفتیم دفتر. اینبار فرق میکرد خود مدیر شخصا آمد. هر چه میگفت جواب میگرفت تا رسید به اینکه: "اصلا میدونی اینا سرشونو رو مهر میذارن یا نه؟" این جمله بدجوری توی ذهنم زنگ زد!!! محال است یادم برود، نه فقط به خاطر لحن و صدای مدیر بلکه به خاطر اینکه زد توی خال! این سوال سالها سوال من بود. همیشه با خودم میگفتم خدا کجای زندگی اینهاست؟ دنیای بازیگرها اولین محیط بدون نماز و دعا و حسینیه ای بود که میدیدم و همه چیزش برایم عجیب و غریب بود! شاید باورتان نشود ولی این روزها نسبت به سیاستمداران همین حس و حال را دارم. شاید خیلیها سوال های جدی تری داشته باشند اما من به آقای روحانی خیره میشوم و واقعا برایم سوال میشود که او نماز صبح میخواند؟ واقعا مدتی است دغدغه نماز صبح رییس جمهور آینده را دارم.

      هفته پیش علی را در جلسه سخنرانی فلان نامزد دیدم، مثل همیشه کلی گرم گرفت و شروع کردیم از شناخت قبلی که نسبت به نامزد مورد نظر داشتیم گفتیم که اغلب خاطره یا سوال و جواب ها و یا دیدار بوده. علی گفت: ایشان آدم دقیق و سر وقتی است من هر شب راس ساعت فلان ایشان را میدیدم که از یک مسیر خاص رد میشود و میرود فلان جا نمازشب میخواند، اتفاقا نماز شب باحالی هم میخوند!

      این را که گفت از فرط خوشحالی داشتم بیهوش میشدم.جمله آخر را توی فکر و بیداری شنیدم، خیلی فکری شدم...واقعا مدتی است دغدغه نماز شب رییس جمهور را دارم!