مدنی بالطبع
"انسان مدنی بالطبع" کاملا صحیح! لکن یکی مدنی است که یعنی به جامعه وابسته است و یکی مدنی است به این لحاظ که هم او از جامعه است و برای جامعه یعنی این یکی را جامعه به او نیازمند است، جامعه به او محتاج است، جامعه به او فقیر است و یک همچه فقری برای آن شخص بزرگترین ثروت است، زیرا او جهان را دارد و اینچنین شخصی ابدا احساس پوچی نمی کند، احساس ناکارآمدی نمی کند، زیرا نه تنها او جامعه را دارد که جامعه هم هوای او را دارد. پس یک انسان با وری (متضاد بی وری)، یک سرباز وظیفه پایش خواه نا خواه به اجتماع کشیده می شود، زیرا او اهل پا روی پا انداحتن نیست، هر چند در این ماجرا سود کلانی هم به جیب می زند و بهره های فراوان عائدش می شود اما مسئول برای ادای مسئولیت میشود انسانی که"مدنی بالطبع"
کسانی که این دردها را دارند خودشان از این انسان مثال ما درس بگیرند و از این مجمل حدیث مفصل بخوانند، کسی که دچار روزمرگی شده، کسی که صبح تا شب چیزی به خودش اضافه نمی کند، کسی که برای مرگ حاضر نیست و در نتیجه از مرگ می ترسد دلیلش فقر است دلیلش نداشتن فعل و انفعال است و الا کسی که اهل کار است چه ترس از این چیز ها...باید سراغ ارزش افزوده رفت اما کجا؟ در روی سجاده؟ پشت اینترنت؟ یا در بطن اجتماع؟ شاید عارف واصلی یا عابد خسته ای مورد های اول را بپسندد اما جوان انقلابی می گوید از وسط شهر و پر واضح است چون مسئول می داند خود را نسبت به جامعه، چون در مکتب پیر خمین درس تاریخ سازی خوانده...
#منبرک_مثلا_روز_سوم