لب هات | کوتاه نوشت های مذهبی

یک آدم بی وری

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۵۳ ق.ظ

به جای هنر، نظر نزد ما شده و بس،کبوتر ها را میاورند و ما فقط می گوییم قشنگ است، پرواز می کنند و ما می گوییم قشنگ است، می میرند و باز هم قشنگ است و این کارمان زشت است و باز هم قشنگ است، لایک را به همه چیز کوفته ایم تا جایی که دعواهایمان هم قشنگ است، گوشی ها و لپ تاپ هایمان از این اوضاع با خبرند! پرشان کرده ایم از چیزهایی که به قول خودمان قشنگ است! اینوری و آنوری و خودمان یک آدم بی وری، یک پرچم،و به قول خودمان قشنگ! نه چون خیلی بزرگواریم، سعه وجودیمان است همششش حالا مداحی کریمی جرأت دارد به رپ حسین مخته نیاید! که می آوریمش قششنگ...

همه با دیدن بازی می کنند کی حال دارد خودش بازی کند؟ تماشاچی هایی هستند که فریاد می زنند وصف العیش نصف العیش،کسی بلند نمی شود هرچند فدای سر بالا بلند ها؛ پس لایک را عشق است! شب جمعه پیج دعای کمیل را لایک می کنند و در برگشت عرض ارادتی به شکیرا، در یک شرایط بسیار قشنگ، اما نه در نزد اینور و نه در نزد آنوری، این جناب بی وری، قشنگ نیست و لایک ندارد که حتی شکیرا هم شهید جان بر کف می خواهد و فقط کمیل نمی گوید می خواهمت حتی تکون اعمالی و اورادی کلها وردا واحدا و حالی فی خدمتک سرمدا...


#منبرک_اولین_روز_رمضان_کریم

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
  • نمازشب رییس جمهور

    دوران ابتدایی هر روز دفتر بودم، اما یک روز به خاطر آوردن عکس های فلان سریال ایرانی معروف رفتیم دفتر. اینبار فرق میکرد خود مدیر شخصا آمد. هر چه میگفت جواب میگرفت تا رسید به اینکه: "اصلا میدونی اینا سرشونو رو مهر میذارن یا نه؟" این جمله بدجوری توی ذهنم زنگ زد!!! محال است یادم برود، نه فقط به خاطر لحن و صدای مدیر بلکه به خاطر اینکه زد توی خال! این سوال سالها سوال من بود. همیشه با خودم میگفتم خدا کجای زندگی اینهاست؟ دنیای بازیگرها اولین محیط بدون نماز و دعا و حسینیه ای بود که میدیدم و همه چیزش برایم عجیب و غریب بود! شاید باورتان نشود ولی این روزها نسبت به سیاستمداران همین حس و حال را دارم. شاید خیلیها سوال های جدی تری داشته باشند اما من به آقای روحانی خیره میشوم و واقعا برایم سوال میشود که او نماز صبح میخواند؟ واقعا مدتی است دغدغه نماز صبح رییس جمهور آینده را دارم.

    هفته پیش علی را در جلسه سخنرانی فلان نامزد دیدم، مثل همیشه کلی گرم گرفت و شروع کردیم از شناخت قبلی که نسبت به نامزد مورد نظر داشتیم گفتیم که اغلب خاطره یا سوال و جواب ها و یا دیدار بوده. علی گفت: ایشان آدم دقیق و سر وقتی است من هر شب راس ساعت فلان ایشان را میدیدم که از یک مسیر خاص رد میشود و میرود فلان جا نمازشب میخواند، اتفاقا نماز شب باحالی هم میخوند!

    این را که گفت از فرط خوشحالی داشتم بیهوش میشدم.جمله آخر را توی فکر و بیداری شنیدم، خیلی فکری شدم...واقعا مدتی است دغدغه نماز شب رییس جمهور را دارم!