لب هات | کوتاه نوشت های مذهبی

۲۷ مطلب در مارس ۲۰۱۴ ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

لازم نیست حتما دری وری های زندگیتان را برای وبلاگنویس شدن به خورد فضای تشنه حقیقت مجازی بدهید اینجا من به الکفایه روز نوشت نویس دارد...






پ.ن:برای مسافرین نوروزی فضای وبلاگنویسی که اغلب 2خطرند...

  • ۱
  • ۰

فقط وقتی نفسش را حبس می کرد آرام می شد

پس دیگر نفس نکشید

ولی بازهم خون بند نیامد

سینه اش سینه ی پردردی بود

مادر است دیگر

این اواخر دلش گرفت



-منبع-

  • ۱۲
  • ۰

چادر را غسل می دادند کافی بود

نیاز نبود

روضه ی مکشوف ببیند، علی!

  • ۱
  • ۰

کلاه قرمزی تداعی کننده خوبی است برای خاطره ها

از بس عروسک و ببعی

زیاد شده...

  • ۰
  • ۰

یه بنده خدایی هست که وقتی اسمش رو همراه با واژه "مخالفت" در گوگل سرچ کنی، گوگل هنگ می کنه؛ علی الظاهر این موجودات ناشناخته خودشون رو هم قبول ندارن!

  • ۰
  • ۰

هم مگر خانواده کلاه قرمزی کاری برای کمبود جمعیت بکند...

  • ۸
  • ۰

آخر فاطمه

از آن هایی نبود

که رنگ عوض کند...

  • ۱۲
  • ۰

چشم که تاول بزند

می شود

بغض

  • ۰
  • ۰

علی اگر به جای روحانی بودن

فریدون بود

الان کار حل بود...

  • ۰
  • ۰

علی رفت بهشت

دولت به کدام جهنم برود؟

  • ۱۴
  • ۰

امسال

هجده ساله شدم

دارد بساط سال فاطمی ام جور می شود!

  • ۱۱
  • ۰
اگر ما برنگشتیم
تو برگرد
ای فکه!
  • نمازشب رییس جمهور

    دوران ابتدایی هر روز دفتر بودم، اما یک روز به خاطر آوردن عکس های فلان سریال ایرانی معروف رفتیم دفتر. اینبار فرق میکرد خود مدیر شخصا آمد. هر چه میگفت جواب میگرفت تا رسید به اینکه: "اصلا میدونی اینا سرشونو رو مهر میذارن یا نه؟" این جمله بدجوری توی ذهنم زنگ زد!!! محال است یادم برود، نه فقط به خاطر لحن و صدای مدیر بلکه به خاطر اینکه زد توی خال! این سوال سالها سوال من بود. همیشه با خودم میگفتم خدا کجای زندگی اینهاست؟ دنیای بازیگرها اولین محیط بدون نماز و دعا و حسینیه ای بود که میدیدم و همه چیزش برایم عجیب و غریب بود! شاید باورتان نشود ولی این روزها نسبت به سیاستمداران همین حس و حال را دارم. شاید خیلیها سوال های جدی تری داشته باشند اما من به آقای روحانی خیره میشوم و واقعا برایم سوال میشود که او نماز صبح میخواند؟ واقعا مدتی است دغدغه نماز صبح رییس جمهور آینده را دارم.

    هفته پیش علی را در جلسه سخنرانی فلان نامزد دیدم، مثل همیشه کلی گرم گرفت و شروع کردیم از شناخت قبلی که نسبت به نامزد مورد نظر داشتیم گفتیم که اغلب خاطره یا سوال و جواب ها و یا دیدار بوده. علی گفت: ایشان آدم دقیق و سر وقتی است من هر شب راس ساعت فلان ایشان را میدیدم که از یک مسیر خاص رد میشود و میرود فلان جا نمازشب میخواند، اتفاقا نماز شب باحالی هم میخوند!

    این را که گفت از فرط خوشحالی داشتم بیهوش میشدم.جمله آخر را توی فکر و بیداری شنیدم، خیلی فکری شدم...واقعا مدتی است دغدغه نماز شب رییس جمهور را دارم!